خاطرات شیرین مدرسه رفتن پسرم

پیاده روی خانوادگی

امروز واست یه روز خوبی بود😁😁😁همینطور واسه ما امروز بخاطرهفته دفاع مقدس پیاده روی خانوادگی بود صبح ساعت ۷نیم رفتیم پارک چندنفراومده بودن 😅اونجا کمی بازی کردی تا کم کم همه اومدن بادوست سلاله ک پارسال پیش دبستانی باهم بودین بازی کردین بعدیک ساعت😏بالاخره حرکت کردیم 🚶‍♀️🚶‍♂️🚶‍♀️🚶‍♂️🚶‍♀️ بعدخستگی رسیدیم به مقصد😎😁😅🤣 رفتیم باهم سالن ورزشی اونجا هم همسایمون دیدیم😊🤩 اونجاهم باکلی حرف رسیدیم به بهترین زمانش یعنی قرعه کشی 😁😁 این بودخبرخوب ک عشق مامانی هم توقرعه کشی اسمش دراومد🤩🤩🤩🤗🤗🤗😍😍😘😘😘😘 جایزه ش هم👇👇😁😁😁😁🤩🤩😍😍🤗🤗🤗 اسمت واسه مشهددراومد🤩😍😊😚قرارشدک بابایی ماروتاب...
6 مهر 1397

کلاس چرتکه ✏کلاس بستکبال🤾‍♂️🏀

روز پنجشنبه۷/۵کلاس چرتکه داشتی ساعت۱۰:۳۰ باهم رفتیم هرکاری هم کردم کیفت درنیاوردی😂😅 ساعت ۱۲ کلاست تموم شد اومدیم خونه ساعت ۲ کلاس بستکبال داشتی با باباجونت 🤩🤗😍😘رفتی من خونه کارداشتم نرفتم ساعت پنج رسیدین خونه همش میگفتی بریم پارک ...گفتم علی جان خسته ی دوتاکلاس رفتی منم کارخونه کردم خسته ام😏🙄فردامیریم قبول نکردی گفتی گفتی ساعت ۹ شب شد دراخر برنده شدی ماروساعت ۹ بردی پارک 🙁 تارسیدیم گفتی بایدوسیله هابازی سوارشم خخخخ بابایی نشست باهم رفتیم منم بردم ازاین بازی ها🙈🙈ک اسمش نمیدونم میرفتی بالا میترسیدی😁🤣🤣😅😅 استخرتوپ هم با بابایی جون رفتی😍😘🤩🤗 ...
6 مهر 1397

روزجلسه📚✏📅📝

سلام عشق مامانی😘😘سلام ثمره عشقمون🤗😁من فدای خنده هات بشمممم😗💞چندروزه سرم شلوغه نتوتستم بیام ازخاطرات شیرینت بنویسم مدرسه رفتنت لحظه به لحظه واست شیرین خاطره هس دوس دارم ازاین بعدهمه خاطرات اینجا بنویسم👨‍🎓 روزچهارشنبه۷/۴بخاطر جلسه اولیا مربیان تعطیل بودین خیلی ناراحت بودی بخاطراین مسئله باهم رفتیم جلسه اونجا درموردبعضی مسایل درسی آموزشی بهمون گفتن درآخرهم منو یکی ازمامانا نماینده کلاستون شدیم 😁😊😃 ...
6 مهر 1397

روزدوم مدرسه نازبادومم

سلام عشق مامانی 😍🤗😘امروزدومین روز مدرسه رفتنت بود مثل روز اول بااشتیاق بلندشدی🤩😍رفتی دست صورت شستی صبحونت خوردی آماده رفتن به مدرسه شدی منم برنامه کلاسی👀 تغذیه😋😋 مدرست آماده کردم باهم رفتیم مدرسه👨‍🎓👩‍👦🏡 سرصف وایسادی به نوبت رفتین توکلاس بعدشماهم ما مامان ها اومدیم توکلاستون😅😅😅🤣🤣🤣اما ماروبیرون کردن درکلاس معلمون بست😊😁 من ده دقیقه تومدرسه نشستم با دلی دلتنگی ازعشق مامانی اومدم خونه 😓واسه عشق مامانی ماکارونی درست کردم😍😍😍عشق ماکارونی هس ظهرهم سرویس اورد رسیدی خونه دست صورت شستی ناهارخوشمزتوخوردی😋😋😋کمی بازی کردی بعد تکالیف مدرست انجام دادی 🤗😍🤗😘 اولین مشق کلاس اولت😍😍🤗🤗🤩😘😘😘👇 بعدنوشتن مشقات استراحت کردی ساع...
2 مهر 1397

ادامه روز اول مدرسه

صبح زودبیدارشدی وقتی صدات زدم بجای اینکه بری دست صورت بشوری رفتی سراغ لباس هات خندیدم😂گفتم پسرم اول دست صورت بعدصبحونه زودکارات کردی تامن بیام دیدم عزیزترازجانم علی جونم لباس هاش میپوشه😁😍 بابا جونت هم بخاطرت ازاداره مرخصی گرفته بود تاروز اول مدرسه رو باهم باشیم😍چه بابای مهربونی😁🤗همه آماده به مدرسه رفتن اززیرقرآن ردشدی به امیدتوکل به خدای مهربان راه جدیدی قدم بزاری راه عرصه علم دانش😊😍👨‍🎓 رسیدیم به مدرسه😍😍😍😍 واردمدرسه شدی همه دوستات بودن 😍😘پسرگلم توک شیطون بودی گفتم برو بابچه هابازی کن نمیرفتی نشستی پیشم گفتم پسرم بزرگ شده دیگ شیطونی نمیکنه😂😁😍بعدیه طرف خیاط جایزه هاتون گذاشته بودن رفتیم باهم عکس انداختیم آف...
1 مهر 1397

اولین روزمدرسه

۳۱ شهریور...پسرگلم باشورشوق کودکی منتظرمدرسه رفتن😍روزشماری های هرروزت😍بالاخره روز موعدرسید شب باتمام اشتیاق وسایل هات 🎒🧦👟رو روی مبل گذاشتی ...
1 مهر 1397