خاطرات شیرین مدرسه رفتن پسرم

جشن قرآن

سلام پسریدونه زندگی من دیروز ۹۷/۷/۱۶براتون جشن قرآن تومسجدگرفته بودیم خیلی خسته بودم نتونستم دیروز بنویسم منویکی ازمامانا دوست باهم نماینده کلاس شدیم تدارکات جشن انجام دادیم خیلی خسته بودیم بعددوهفته تدارکات بالاخره دیشب راحت خوابیدم😁😅 گفتین خیلی هم خوش گذاشت خداروشکر عهد، ما با نور قــــرآن بــــسته ایــم نــــور قــــرآن رهنــــمــــای راه مـــا می نمــــایـاند بــــه انــــسان راه را خلــــوت شبــهای ما را همدم است بــــرتــــریــــن معجــــزات آدم است هست قــــرآن ، زنــده می ماند نبی ذوالــــفقــــارت کــــو، یا مولا علـی؟ سپاس برای خداست خدایی که بی همتاست بخشنده و مهربان خالق ...
17 مهر 1397

کاردستی

عشق عسل مامانی اولین کاردستی ک بهت گفتن چراغ راهنما بود ک اونم اندازه خودت🤣😂 توی مدرسه هم خانمتون عکس انداخته بود گفتی مامان همه دوستام دوتایی سه تایی عکس انداختم من تنهایی😄 چقدرخوشحال بودی میگفتی مال من ازهمشون بهتره عالی تره ای جونم😎😍 ...
15 مهر 1397

یک روز به یادماندنی😘

یه روز خوب تودل طبیعت😘 کلی با بابا جونت بازی کردی ۹۷/۷/۱۳جمعه چقدربهت خوش گذاشت😘اما بابایی نای حرف زدن نداشت ازبس خسته شد😁😅 همونجا واسم نقاشی خوشگل کشیدی😘 قربون پسرخوشتیپم برمم😘😘😘 ...
15 مهر 1397

دوستت دارم بی نهایت.....🤩😘😍

سلام به تک ستاره مامانی⭐❤👪 سلام به نازدونه عزیزم🤩🤗 من چقدر این روزا دلتنگ میشم دلتنگ دلتنگ بچگیات دلتنگ بغل کردنات بوسیدنت بوییدنت ازالان دتنگم یعنی چندسال دیگ مثل الان بغلت میکنم میبوسمت😔 چقدردلتنگم ای خدا من فدای بازی کردنت بشم قربونت برم ک برا مامانی قلب درست کردی❤❤💖💖💕💕💓💓💗💗💝💝💞💞💟💟❣❣💌💌 پسرخرگوش نازم😁😂 پسرشکارچی خودم😁 پسرقهرمانم🤩 پسربستکبالیستم😁 پسرمردعنکبوتم😅🤗 پسراسکیت سوارم😃 پسرنقاشم😘 ...
15 مهر 1397

جایزه خاله فرشته🧚‍♀️

سلام دردونه مامان جونم من این روزا چقدرکاردارم نمی تونم زودبیام خاطرات شیرینت بنویسم منو ببخش😘بخاطر جشن قرآن که قراردوشنبه براتون بگیریم دوهفته هس منو مامان دوست امیرحسین درگیرکارای جشن هستیم به خاطرنماینده کلاس تدارکات جشن به عهده ماست😁😁ماهم سعی میکنیم یه روز خوب بیادماندنی براتون باشه😘😘 عشق مامان خاله فرشته جایزت افتادن دندونت زیربالشت گذاشته بود💫💟🧚‍♀️🤴
13 مهر 1397

افتادن اولین دندون شیری گل پسرم

سلام به پسرتک ستاره خودم😘⭐⭐ پسرباهوش مهربون خوش زبون خودم ک با صدا زدنا ت امیددوباره بهم میدی تک نوازنده زدگیمون ک داری یواش یواش به مراحل بعدزندگی واردمیشی میخواهم ازامروز بگم ازبهترین روزندگیم ک خوشحال بودی داری بزرگ میشی🤗😘 امروز شنبه ۹۷/۷/۷😁بدو ازپله هااومدی بالا گفتی مامان میدونی امروز چی شد مدرسه من اولش ترسیدم بعدازجیبت یه پلاستیک دراوردی ازت گرفتم گفتی دندونم افتاده 😍🤣🤣🤣😅😅 من خوشحال خودت ک خیلی ذوق کرده بودی میگفتی بزرگ شدم چندروزی دندونت لق شده بود چیزی هم نمی تونستی بخوری شبش دندون دردداشتی گفتم بخواب صبح بیدارشدی خوب میشه دندونت دربیاد خداروشکر دندونت دراومد گفتی توکلاس نشسته بودم کم مونده بود...
7 مهر 1397

پیاده روی خانوادگی

امروز واست یه روز خوبی بود😁😁😁همینطور واسه ما امروز بخاطرهفته دفاع مقدس پیاده روی خانوادگی بود صبح ساعت ۷نیم رفتیم پارک چندنفراومده بودن 😅اونجا کمی بازی کردی تا کم کم همه اومدن بادوست سلاله ک پارسال پیش دبستانی باهم بودین بازی کردین بعدیک ساعت😏بالاخره حرکت کردیم 🚶‍♀️🚶‍♂️🚶‍♀️🚶‍♂️🚶‍♀️ بعدخستگی رسیدیم به مقصد😎😁😅🤣 رفتیم باهم سالن ورزشی اونجا هم همسایمون دیدیم😊🤩 اونجاهم باکلی حرف رسیدیم به بهترین زمانش یعنی قرعه کشی 😁😁 این بودخبرخوب ک عشق مامانی هم توقرعه کشی اسمش دراومد🤩🤩🤩🤗🤗🤗😍😍😘😘😘😘 جایزه ش هم👇👇😁😁😁😁🤩🤩😍😍🤗🤗🤗 اسمت واسه مشهددراومد🤩😍😊😚قرارشدک بابایی ماروتاب...
6 مهر 1397

کلاس چرتکه ✏کلاس بستکبال🤾‍♂️🏀

روز پنجشنبه۷/۵کلاس چرتکه داشتی ساعت۱۰:۳۰ باهم رفتیم هرکاری هم کردم کیفت درنیاوردی😂😅 ساعت ۱۲ کلاست تموم شد اومدیم خونه ساعت ۲ کلاس بستکبال داشتی با باباجونت 🤩🤗😍😘رفتی من خونه کارداشتم نرفتم ساعت پنج رسیدین خونه همش میگفتی بریم پارک ...گفتم علی جان خسته ی دوتاکلاس رفتی منم کارخونه کردم خسته ام😏🙄فردامیریم قبول نکردی گفتی گفتی ساعت ۹ شب شد دراخر برنده شدی ماروساعت ۹ بردی پارک 🙁 تارسیدیم گفتی بایدوسیله هابازی سوارشم خخخخ بابایی نشست باهم رفتیم منم بردم ازاین بازی ها🙈🙈ک اسمش نمیدونم میرفتی بالا میترسیدی😁🤣🤣😅😅 استخرتوپ هم با بابایی جون رفتی😍😘🤩🤗 ...
6 مهر 1397